تصمیم بزرگ
سلام جیگری چند وقته که مامانی یک تصصصصمییییییییم بزرگ گرفته: میدونی چیه؟ اینکه درسشو ادامه بدددددده بعد از کلی کلنجار با خودم وبه کمک بابایی این تصمیم رو گرفتم تا الانم که دو دل بودم بخاطر وجود نازنینه تو بوده که نخواستم ذره ای حواسم ازت پرت بشه چون تا یکسال پیش خیلی کوشولو بودی ونیاز به مراقبت بیشتری داشتی اما حالا برا خودت مردی شدی و مستقل البته شیطنت بیشتر شده ماشا الله؛ من که هر وقت کنارت دفتر یا کتابی باز میکنم فوری از دستم میکشی که منم میخوام بخونم قربون پسر دانشمندم برم منم زود تسلیم خواستت میشم خدا به دادم برسه فردا چه جور شروع به خوندن ک...
نویسنده :
♥♂مامان و گاهیم بابا♥♂
20:14